خلاصه داستان: یک پلیس پس از بیرون آمدن از کمد، یک مرد کلاهبردار تبدیل می شود. پس از زندانی شدن، او با دومین عشق زندگیاش آشنا میشود که از هیچ چیزی برای بودن با او کوتاه نمیآید.
خلاصه داستان: زویی میلر، یک کامپیوتر فوقالعاده باهوش که علاقهای به عشق رمانتیک ندارد، وقتی زک، ستاره فوتبال مدرسه، دچار فراموشی میشود و زویی را با دوست دخترش اشتباه میگیرد، زندگیاش زیر و رو میشود.
خلاصه داستان: کامی همه چیز را دارد، شغل و همسر عالی، اما او احساس می کند که چیزی کم است، و این احساس با ملاقات با رکس و بازگشت یک عشق قدیمی به زندگی او شروع به رشد می کند.
خلاصه داستان: کارل فردریکسن با اکراه موافقت می کند که با یک دوست خانم قرار بگذارد - اما مسلماً نمی داند که این روزها قرار ملاقات چگونه کار می کند. داگ که همیشه دوست مفیدی است، وارد عمل میشود تا عصبانیتهای کارل قبل از قرار ملاقات را آرام کند و نکات امتحان شده و واقعی را ارائه دهد...